– لطیف تقدیرى آذر
– متولد ۱۳۰۶ در اردبیل
– یادگیرى قالیبافى از شش سالگى
– پیوستن به کارگاه قالیبافى استاد صانعى فر از کودکى
– مهاجرت به تهران در سال ۱۳۲۲
– پیوستن به جمع شاگردان استاد جمشید امینى
– اشتغال در کارگاه گلیم و قالیبافى اداره هنرهاى زیباى وزارت فرهنگ و هنر ۱۳۳۵
-سرپرستى کارگاه گلیم و قالیبافى از سال ۱۳۴۹
– از استادان چیره دست«تاپسترى» یا «گلیم هاى تصویرى» ( گوبلن هاى بدون نقشه)
– دریافت نشان درجه یک هنرى در رشته هنرى قالى و گلیم دیوارى
– بازنشستگى در سال ۱۳۶۰ و اشتغال به آموزش، بافت و مرمت قالى

آنچنان که از نوشته هاى باستانى بر مى آید، هنر و صنعت بافندگى ابتدا در میان قبایل چادرنشین پدیدار گشت که عمده کارشان گله دارى بود. قدیمى ترین قالى توسط پروفسور رودنکو Rodenko در منطقه پازیریک شوروى در ۸۰ کیلومترى مرز مغولستان کشف شد که مربوط به دوره هخامنشیان است. از این دوران نمونه هاى زیادى از صنعت بافندگى به جاى مانده، ولى بررسى ها در خصوص شیوه بافت و سیر تطور آن نشان مى دهد که قبل از این زمان هم بافندگى نزد ایرانیان متداول بوده و شاید به عصر مفرغ برسد. وقتى اسکندر به دیدن قبر کوروش رفت تابوت طلایى کوروش را پوشیده از فرش ظریف و زیبایى دید. قدیمى ترین نوشته اى که از ۲۰۰۰ سال پیش بطور پراکنده به جاى مانده، مربوط به گزنفون مورخ یونانى است و اشاره به نوعى بافتنى ایرانى مى کند که تقریباً فرش است.
در دوره پارت ها یا اشکانیان بافندگى رواج کمى بین مردم داشته و نمونه قابل توجهى از این دوره به جا نمانده است.
در دوره ساسانیان علاقه ایرانیان به اشکال و تصاویر حیوانات در بافندگى ظاهر مى گردد و قالى از فرآورده هاى نفیس ایران به شمار مى رفت. از نمونه هاى بافته شده این زمان فرش بهارستان است، که در غارت پایتخت ساسانیان به دست اعراب افتاده و تکه تکه شد. تارو پود این فرش از زر و سیم بوده و گل بوته هاى آن از ابریشم و جواهر الوان.
در عهد سلجوقیان فن بافندگى رونق بسزا داشت. به استناد صفحات مصور متعلق به این دوران مى توان دریافت که صنعت بافندگى در زمان سلجوقیان مقامى ارجمند داشته است.
در عهد مغول و تیموریان قالى و قالیچه مورد استعمال زیاد داشت. بعضى از نقاشیهاى این دوره ملهم از نقش قالى بوده و نشانگر به کار گیرى و اهمیت نقش و رنگ در قالیهاى این دوره . دوره شکفتگى هنر و صنعت فرش ایران و گسترش بازرگانى آن به قرن هاى دهم و یازدهم هجرى ( دوره صفویه) مربوط مى شود. توجه هنرمندان، گسترش امکانات از یک سو و همکارى استادان تذهیب و پیشرفت صنعت رنگرزى از سوى دیگر باعث شد که قالیبافى در این زمان مقامى ویژه پیدا کند.کارگاههاى بزرگ قالیبافى در شهرهاى اصفهان، تبریز و کرمان دایر شد. نفیس ترین فرشهایى که در موزه هاى عمومى و خصوصى جهان نگهدارى مى شود، نشان از بافتها و نقشهاى این دوره دارد. شورش افغان، انقراض سلسله صفویه ورکود اقتصادى به صنعت قالیبافى صدمه فراوانى زد. این رکود در زمان افشاریه و زندیه ادامه پیدا کرد و در دوره قاجار بخصوص در آغاز پادشاهى ناصرالدین شاه این هنر _ صنعت چه از نظر احداث کارگاههاى بافندگى ( اراک، تبریز، کرمان، مشهد ) و چه از نظر بازرگانى و تجارت فرش رونق چشمگیرى پیدا کرد. (۱) و تا عصر پهلوى ادامه یافت و سرانجام کارگاه قالى و گلیم بافى به سرپرستى استاد جمشید امینى در سال ۱۳۱۱ به جمع کارگاه هاى مدرسه صنایع مستظرفه پیوست و مدت کوتاهى با نام مؤسسه قالى ایران به فعالیت خود ادامه داد . استاد حسین پاک عنصر از دیگر اساتید هنر قالیبافى بود که سرپرستى کارگاه را عهده دار شد و مدتى نیزاستاد محمد رهبر شایسته سرپرستى کارگاه را بر عهده گرفت.در همین سالها و در میانه دهه بیست است که چهره مهرگانى امروز ما به جمع شاگردان استاد امینى مى پیوندد و با رمز و رموز هنر قالیبافى بیشتر آشنا مى شود. صحبت از استاد لطیف تقدیرى آذر هنرمند ارزنده قالیباف است، اما تقدیرى آذر قبل از پیوستن به استاد امینى هم دستى آشنا و توانا در هنر قالیبافى داشته است. او متولد سال ۱۳۰۶ در اردبیل است. زندگى دشوار کودکى و از پى امرار معاش خانوادگى، از ۶ سالگى در کارگاه قالیبافى استاد صانعى فر در اردبیل مشغول به کار مى شود و ضمن آموختن هنرى که همه زندگى او را در بر مى گیرد، با همه کودکى کمک خرج خانواده نیز به حساب مى آید. تقدیرى آذر را شاید تقدیر راهى تهران مى کند تا خیلى زود به جمع شاگردان استاد صاحبنام زمانه جمشید امینى بپیوندد. او سال ۱۳۲۲ به تهران مهاجرت کرده و در سال ۱۳۳۵ در کارگاه گلیم و قالیبافى اداره هنرهاى زیباى وزارت فرهنگ و هنر، زیر نظر استاد جمشید امینى به بافت قالى پرداخت.امینى از شاگردان کمال الملک و از فارغ التحصیلان مدرسه    صنایع  مستظرفه    بود که گوبلن بافى را نیز در ایران به اوج رساند و از   دست  کمال الملک در این رشته درجه استادى گرفت و گوبلن هاى او    زینت  بخش  بسیارى از موزه هاى جهان شد، و هم او بود که لطیف تقدیرى جوان را با هنر خویش آشنا کرد. از سال ۱۳۳۵ بافت «تاپسترى» یا «گلیم هاى تصویرى» در کارگاه بافت میراث فرهنگى (اداره کل هنرهاى سنتى)، آغاز و در حقیقت پس از سه قرن این هنر قدیمى دوباره احیا مى شود. در این کارگاه به آن نوع بافت «گوبلن بافى» مى گفتند. بافندگان ماهرى چون «جمشید امینى» و « لطیف تقدیرى آذر » به بافت آثار نقاشانى چون کمال الملک و ملک الشعراى صبا همت گماردند و در این کارگاه بود که آثارى از نقاشان معاصر چون بهرام عالیوندى، جلیل ضیاء پور و منوچهر شیبانى نیز بافته شد.(۲ )
در طرحهاى گوبلن ، استفاده از گلهاى ریز و چند پر که در بین بافندگان به گل فرنگ موسوم است و برخوردارى ترنجها و لچکها از نقش این گلها ،  طرحى را به وجود مى آورد که بى شباهت به گوبلن فرانسوى نبود و حاشیه ها ، نقوش و عوامل تشکیل دهنده در متن اصلى را کمابیش در خود منعکس مى ساخت اما با این حال سرشار از ظرافتهاى نگاه هنرمند ایرانى نیز بود. گوبلن هاى لطیف تقدیرى بدون نقشه و مستقیماً از روى طرح نقاشى شده کار مى شد. اما لطیف تقدیرى هنر قالیبافى و نیز گلیم بافى را نیز در کنار گوبلن هاى بى نظیرش به جد دنبال کرده است.
قالى دستبافى است پرزدار که با دستگاهى به نام دار بافته مى شود. آنچه به قالى اهمیت و ارزش مى بخشد، مواد اولیه طبیعى مانند الیاف پنبه، پشم، ابریشم و کتان، همچنین پیوند رنگ و نقشه و بافت قالى است. قالى مجموعه اى است از گره هایى که در رجهاى موازى بر چله زده مى شود. هر چه تعداد این گره ها در بافت بیشتر باشد مرغوبیت و استحکام آن بیشتر است. به دستگاه بافتن قالى که در معمولى ترین شکل خود چهار تیر ضخیم به صورت چهار چوب دارد، تیر گفته مى شود، دار چوبى معمولاً از چوب درخت تبریزى ساخته مى شود. دار فلزى از آهن است. درازا و پهنا و قطر تیرهاى دار، متناسب با قطع قالى اى که قرار است بافته شود، در نظر گرفته مى شود. ابزارهاى دیگرى هم در کنار دار درگیر ساخت قالى مى شود. مثلاً قلاب که کاردى است با تیغه کمى خمیده که در انتهاى دسته آن قلاب وجود دارد. قلاب براى گره زدن و تیغه آن براى بریدن خامه به کار مى رود.

و یا دفتین، دفه و یا دفته که به علت شباهت به آن شانه نیز گفته مى شود، ابزارى است مانند قلم موى پهن، براى کوبیدن و محکم کردن پود و گره و تنظیم خواب تارهاى خامه استفاده مى شود. قیچى نیز وسیله اى است براى چیدن پرز قالى، پس از بافتن هر رج، نخها و خامه هاى اضافى و پرداخت نهایى قالى.
در قالیبافى، گره ها به دو شیوه فارسى و ترکى زده مى شود. نحوه گره زدن به شیوه ترکى بدین صورت است که نخ از روى دو تار و از کنار آنها به عقب برده مى شود و سپس از داخل تارها به جلو برگشته و محکم مى شود. گره ترکى نزد بافندگى ایلات ترکمن و آذربایجان، روستاهاى اطراف همدان رواج دارد.
در گره زدن به شیوه فارسى بافنده، خامه را از کنار یک نخ تار به عقب برده و بعد از گره زدن نخ، از بین دو تار بیرون آمده و محکم مى شود. پرز قالى به وسیله گره هایى که در تارها زده مى شود و به وسیله تیغه قلاب بریده مى شود به وجود مى آید. بعد از اتمام هررج نخ پود در لابه لاى تارها کشیده مى شود، سپس با شانه کوبیده و رج پود گذارى شده راقیچى کرده و دوباره به ترتیب قبل کار بافت را انجام مى دهند.
طرحى است که به وسیله طراحان و نقشه پردازان روى کاغذ شطرنجى رسم مى شود. گاهى نیز از یک قالى بافته شده به عنوان نقشه استفاده مى کنند. معروفترین نقشه هاى قالى عبارتند از هراتى یا ماهى، بته، لچک و ترنج، شاه عباسى، جنگلى یا بید مجنون، جوشقانى، میناخانى … به طور کلى نقوش قالى داراى دو شیوه نقوش شکسته و منحنى مى باشد.
گلیم هاى تقدیرى آذر نیز نمونه هاى منحصرى از هنر گلیم بافى ایرانى را به نمایش مى گذارد. گلیم بافته اى است، بدون پرز که با نخ پشمى، پنبه اى یا کنفى با در گیرى تاروپود بافته مى شود. به این ترتیب که از نخ پنبه اى به عنوان تار و از تخ پشمى رنگارنگ به عنوان پود استفاده مى شود. در گلیم بافى نقشه کاربرد چندانى ندارد و معمولاً نقش آفرینى به طور ذهنى انجام مى شود. گلیم هاى هر منطقه طرح و رنگ ویژه اى دارد، که با توجه به بافت آن از بافته هاى دیگر مجزا مى شود.
گلیم بیش از قالى سابقه و قدمت دارد . در واقع قالى در اثر تکامل گلیم، طى قرنهاى متمادى پدید آمده است. براى بافت گلیم از دارهاى عمودى و افقى استفاده مى شود، اما نسبت به بافت قالى به ابزار کار و مواد اولیه محدود ترى نیاز است. گلیم به سه شیوه بافته مى شود: یکى گلیم ساده باف است.در این نوع گلیم، پودها یکى در میان از لابه لاى تار (چله) عبور مى کند. این گلیم یک روست و براى بافت آن معمولاً از نقشه از قبل آماده شده استفاده نمى شود. نقوش گلیم ساده باف، عموماً هندسى است و به ندرت نقوش منحنى در این نوع گلیم دیده مى شود.
گاهى روى گلیم هایى با زمینه ساده با استفاده از الیاف رنگى پشم، نقوشى ایجاد مى شود که غالباً هندسى است. دیگرى گلیم برجسته است. این نوع گلیم داراى زمینه اى ساده مى باشد ولى طرح اصلى مانند قالى پرزدار است. بدین صورت که از روى نقشه قالى، بر روى چله گلیم گره زده مى شود و در پایان پرز اضافى چیده مى شود و اما ورنى، گلیمى است بدون پرز و یک رو، که عموماً بدون نقشه و به صورت ذهنى توسط دختران و زنان عشایر مناطق مغان، ارسباران و مشکین شهر بافته مى شود. این نوع گلیم در کردستان و کرمان با طرح و نقش دیگرى بافته مى شود که در کرمان آن را «شیریکى پیچ» مى نامند. بهترین ورنى هاى ایران توسط ایل شاهسون یا ایلسون تولید مى شود که سابقه طولانى در این زمینه دارند، به گونه اى که همواره واژه ورنى با نام شاهسون قرین بوده است. به طور کلى از لحاظ بافت، گلیم هاى ایرانى به دو شیوه بافته مى شود : یکى شیوه پود گذارى است. در این شیوه تنها از نخ تار ( چله) و نخ پود براى بافت گلیم استفاده مى شود پودهاى رنگارنگ را از زیر و روى رشته هاى تار عبور مى دهند، با تغییر رنگهاى پود است که نقشها پدیدار مى شود و هر دو روى گلیم صاف، هموار و همرنگ مى شود. شیوه دیگر شیوه پود پیچى است. در این شیوه علاوه بر نخ تار و نخ پود از پودى نازک نیز در بافت استفاده مى شود و در واقع پود به حالت پیچش از میان نخهاى تار عبور نموده، سپس با عبور پود نازک و کوبیدن آن با شانه، عمل درگیرى نخ هاى تار و پود قطعى مى شود. این شیوه بافت که بسیارى از صاحب نظران آن را حدواسطى میان گلیم بافى و قالى بافى دانسته اند، در واقع آخرین منزلگاه تکامل گلیم بافى به قالیبافى مى باشد. بافت گلیم معروف به ورنى در آذربایجان شرقى و نیز بافت گلیم معروف به شیریکى پیچ در استان کرمان بدین شیوه است.
این نوع گلیم ها را که به شیوه پود پیچى بافته مى شوند سوماک نام نهاده اند. گاهى روى گلیم ها راسوزن دوزى مى کنند، این گلیم ها به گلیم سوزنى شهرت دارند. انواع نقوش در گلیم یکى نقوش گیاهى است. نقوش گیاهى بر گرفته از گیاهان طبیعى است که مردم هر منطقه با آنها در ارتباط بوده و در انتخاب نقش در گلیم بافى از آنها الهام مى گیرند. در گلیم هاى عشایرى به دلیل ارتباط نزدیک میان انسان و حیوانات، نقوش تجریدى حیوانات براى تزئین استفاده مى شود. از دیگر نقوش گلیم مى توان به نقوش اشیا اشاره کرد. این نوع نقوش برداشت تجریدى اشیایى است که در زندگى روز مره گلیم بافان استفاده مى شود.
انسان از گذشته هاى دور براى تزئین اشیا از درهم آمیختن خطوط، اشکال هندسى را پدید آورد که هر کدام معنا و مفهوم خاصى را براى او تداعى مى کرد. معانى این نقوش ریشه در اعتقادات و باورهاى انسانها دارد. با بررسى نقوش تجریدى در گلیم هاى روستایى و عشایرى مى توان به ریشه برخى از این اعتقادات دست یافت.(۳) خلاقیت و چیره دستى استاد لطیف تقدیرى آذر در بافت قالى فارس و ترکى بافى و نیز گلیم، گوبلن و رنگرزى الیاف، موجب پدید آمدن آثار منحصر به فردى شده است. بافت قالیچه هاى بسیارى با نقشه هاى استاد فرشچیان، گلیم، گوبلن هاى حکیم باشى (نقاشى استاد کمال الملک) _ ملک الشعرا _ حضرت مریم و مسیح _ مولانا _ دو کله قوچ _ دختر ترکمن و آموزش هنرجویان از نمونه فعالیت هاى ایشان در این دوره است.استاد لطیف تقدیرى آذر داراى نشان درجه یک هنرى در رشته هنرى قالى و گلیم دیوارى است. وى در سال ۱۳۴۹ به سرپرستى کارگاه انتخاب شد و سرانجام در سال ۱۳۶۰ از کار در کارگاه میراث بازنشسته شد اما از آن پس پیوسته به آموزش، بافت و مرمت قالى پرداخته است.برایش آرزوى طول عمر و سلامتى مى کنیم…و اما
زمانى که بحث مدیریت هنرهاى سنتى و حمایت دولتى از این هنرها در کشور به وجود آمد، جریان هاى سودجو و ناآگاه از ماهیت این هنرها، متولیان امور هنرهاى سنتى شدند که به تولیدکارگاهى و انبوه صنایع دستى انجامید، غافل از آنکه هنر دستى وقتى به سمت تولید انبوه پیش مى رود، از یک سو از کیفیت حقیقى و اصیل خود دور شده و از سوى دیگر ارزش افزوده خود را از دست داده است… ما براى نجات هنرهاى سنتى و صنایع دستى سرزمین خود از ورطه نابودى، همانند بسیارى دیگر از امورات عرصه فرهنگ و هنر در این سرزمین، نیازمند تغییر نگاه مدیریت ها هستیم! و اما تقدیر از استاد لطیف تقدیرى آذر، تجلیل و تقدیر از میراث گرانبهاى هنرقالى ایرانى و بخشى از گنجینه هنرهاى سنتى این سرزمین است،وظیفه اى که بر عهده همه ماست و همانطور که حسین امیرخانى در مراسم تجلیل از لطیف تقدیرى آذر گفت: «تجلیل از این  هنرمندان تجلیل از خودمان است که چشم بینا و دل  قدرشناس داریم وگرنه این استادان هیچ نیازى به تجلیل هاى ما ندارند. زیبایى و کمال جویى در همه هنرهاى ملى ما وجود دارد. این هنرها کهنه نمى شوند و جاودانه هستند. بهتر بود استادان هر یک خودشان مى آمدند و مراتب سلوک و طى طریق را از زبان خودشان مى شنیدیم. اینکه چه کار کرده اند. با چه سختى ها و محرومیت هایى کار را ادامه داده اند، نسل امروز وظیفه سنگینى دارد. باید هنر و سنت هاى ایران را حفظ کند و علاوه بر  آن به دنیاى مدرن و تکنولوژى هم بپردازد که از آنجا نماند. جوان ها باید هنر مدرن را درک کنند و ضمن حفظ هنرهاى سنتى آنها را به هم پیوند دهند.»
پى نوشت:
۱- پژوهشکده هنرهاى ملى، کارگاه قالى و گلیم،سایت
۲- «تاپیسرى از گذشته تا امروز» ، مجله هنر و مردم – شماره اول
۳- پژوهشکده هنرهاى ملى،همان