حاج باباخان اردبیلی
حاج بابا خان اردبیلی سیاستمدار ایرانی در دوره جنبش مشروطه بود.
پدرش مشهدی حبیب نام داشت ومادرش از خانواده بازرگانی در اردبیل بود که اکنون به خانواده محمدی معروفند و شادروان حاج نجف قلی و حاج مهدی قلی محمدی داییهای او بودند. او از بچگی سر پرشوری داشت و بین دوستانش به زرنگی معروف بود. در دوران جوانی، مغازهای در راسته بازار اردبیل باز کرد و با شغل توتون فروشی شروع به کسب و کار نمود. جوان سر به زیر و مهربانی بود و با خلق و خوی جوانمردی که داشت با مردم گذشت و مهربانی مینمود. روزی دونفر از فراشان حکومت، به درمغازه وی آمدند و از او مالیات خواستند. حاج بابا استمهال کرد ولی آنها درشتی نمودند و با او با کلمات رکیک سخن گفتند. سختترین لحظه زندگی او آن بود که کسی به او ناسزا بگوید و به خصوص از ناموس. وی به شدت برآشفت و از مغازه پایین آمد و در یک چشم به هم زدن، قمه یکی از آنها را از کمر او درآورده و بر وی نواخت. دستگاه حکومتی به جنب و جوش افتاد تا او را دستگیر کند ولی او از شهر خارج شده بود و به جای دیگر رفته بود.
شروع فعالیت در نهضت مشروطه
چون نهضت مشروطیت آغاز گشت در صف مجاهدان درآمد. قدبلند، هوش و تشخیص به موقع، شجاعت و بی باکی و بویژه چابکی وی را از دیگران متمایز ساخته بود. هم در زمان حیات و هم امروز که سالها از قتل او میگذرد حاج بابا خان از احترام قلبی همشهریان اردبیلی و بیشتر آزادیخواهان ایران برخوردار بود و همواره نامش به نیکی یاد شده و میشود . کسروی درکتاب تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان متاسف است که او را «دیرتر» شناختهاست. کسروی همچنین در واقعه جنگ تبریزیان و روسها درسال ۱۳۳۰ قمری مینویسد: هرکس میخواست غیرت ومردانگی آن اردبیلی راتماشا کند میبایست این روز به تبریز آید. دیگر در پیرامن ارگ که روسها کوچهها را گرفته بودند و مجاهدان گام به گام جنگ کنان آنان را پس میراندند و پیاپی از دوسو کشته میشدند. در این میان حاج باباخان اردبیلی با دسته دلیر خود رسیده وجنگ باآنان را برگردن گرفت وکسان او پا به جلو گذارده دراندک زمانی شکست تبریزیان را جبران نموده و روسها را از پا انداختند. حاج بابا خان اردبیلی با وجود رشادتهای فراوان طبق دستور، ماموریت مبارزه با مزدوران انگلیسی در گیلان را بر عهده گرفت. حاج باباخان که در وقایع تبریز و گیلان دلاوریها کرده بود در شعبان ۱۳۳۹ از طرف دولت وقت به حکومت ابهر, زنجان منصوب شد و دفع فتنه امیرافشار به او واگذارشد. حاج باباخان با ذکاوت فراوان امیرافشار را دستگیر ساخت. حاج بابا خان گزارش این ماموریت بزرگ را به مرکز داد و سیدضیاءالدین طباطبایی رییس الوزرای وقت طی نامه شماره۲۱۵۳ مورخ ۱۱اردیبهشت ۱۳۰۰ شمسی کتبا از او قدردانی کرد.
دستگیری ومرگ
حاج باباخان پس از رشادتهای فراوان و تاثیرگذاری بی چون و چرا در پیروزی نهضت مشروطه بعدازظهر روز هفتم شعبان ۱۳۴۰ قمری با نیرنگ و دسیسه امیرالسلطنه و امیر فیروز فولادلو در نارین قلعه اردبیل دستگیر و زندانی گردید. خبر دستگیری او در اردبیل میپیچد و طرفداران او سلاح برداشته و به سمت نارین قلعه پیش میروند تا سردار رشید مشروطیت را رها سازند. امیرالسلطنه چون توان نگهداشتن حاج بابا خان را درقلعه نداشت او را تحویل امیر فیروز فولادلو داد و او حاج بابا خان را به پیره سحران برد و در راه، به حالتی که طناب پیچ زین اسب بود یکی به او میگوید التماس کن تا مگر رهایت کنند و جواب میشنود کهای کاش دستم باز بود و آنگاه به من میگفتی که التماس کن. سپس او را در آنجا به قتل رساندند. ابتدا او را از پشت هدف تیر قرار داده و دیوار خرابهای را بر روی جسد خون آلود آن قهرمان ملی انداختند. جسد آن قهرمان بزرگ نهضت مشروطیت در قطعه مفاخر اردبیل به خاک سپرده شد