احمدبن محمد اردبیلی - مقدس اردبیلی

احمدبن محمد اردبیلی – مقدس اردبیلی

داستانهایی از زندگی فقیه محقق مقدس اردبیلی (قده) (۱)

در باره مرحوم مقدس اردبیلی بیش از بیست داستان و کرامت و حکایت و سلوک اخلاقی و .. . در زیست‏نامه‏ها نقل شده است . برخی از داستانها را چند نفر از علما در کتابهایشان به شکلهای مختلف نقل کرده‏اند، که توجه خوانندگان را به برخی از آنها جلب می‏کنیم:

تواضع

«زهد او به مرتبه‏ای بوده است که نقل می‏نمایند قافله زوار به نجف اشرف وارد شد . یکی از اهل قافله به آخوند برخورد و او را نشناخت و تکلیف نمود که رخوت (۲) چرکن (۳) شده می‏خواهم که برای من بشویی و قبول فرمود و جامه‏ها را گازری (۴) نمود و آورد . در آن حال صاحب جامه آخوند را شناخت و مردم توبیخ او بر این عمل می‏نمودند و او زبان به معذرت گشاد . آخوند فرمود که، حقوق برادران مؤمن بر یکدیگر زیاده از آن است که جامه او را بشوید، چرا معذرت می‏خواهی؟» .

اخلاص

«مولانا عبدالله شوشتری (ره) که از جمله تلامذه اوست نقل می‏فرموده که، در ایامی که در خدمت او در نجف اشرف درس می‏خواندیم مکرر چنین می‏شد که در مدرس با او مباحثه می‏کردم و او ساکت می‏شد و من و حضار مدرس گمان می‏کردیم که او ملزم شده است . و من در بعضی از مجالس، مذکور ساختم که در فلان مسأله و فلان مسأله آخوند را ساکت کردم . این خبر به آخوند رسید . روزی فرمود که امروز می‏خواهیم که به اتفاق شما به صحرای نجف برویم . چون در خدمت او روانه شدم و خلوت شد، فرمود که: در فلان مسأله و فلان مسأله من چنین گفتم و تو چنین گفتی و من چون دغدغه می‏کنم در مناظرات علمی که مبادا به مراء و جدال منتهی شود، ساکت شدم و سکوت من از راه عجز از جواب نبود، بلکه اگر خواهی جواب آن سخنان را اکنون به تو بگویم . پس من سخنانی را که گفته بودم اعاده کردم و او همه را جواب فرمود . پس فرمود که، چون به من رسید که تو می‏گفتی که آخوند را ساکت کردم و حق با من بود، دغدغه کردم که مبادا سکوت من، اغراء بر جهل و سبب رسوخ تو بر غلط باشد . لهذا، خلوت کردم و تو را آگاه گردانیدم» .

یاری بیچارگان

«سید نعمت‏الله در کتاب انوار نعمانیه گفته ـ و در منتهی المقال هم مذکور است ـ که در سالهای گرانی و قحطی مال خود را بر فقرا قسمت می‏نمود و در نزد خود به قدر سهم یکی از فقرا می‏گذاشت و در بعضی از سالها چنان اتفاق افتاد که همین عمل را کرد . پس، زوجه‏اش به غضب آمد و گفت که مال ما را به فقرا انفاق می‏نمایی و اولاد خود را گرسنه می‏گذاری؟ پس، آن بزرگوار متعرض او نگشت و به مسجد کوفه برای اعتکاف رفت . چون روز دوم برگشت، مردی به در خانه‏اش آمد با چهارپایانی که بر پشت ایشان بار بود از گندم خوب صاف شده و از طحین ـ یعنی آرد نازک بسیار خوب ـ پس، آن مرد به زوجه مقدس گفت که، صاحب خانه در مسجد کوفه به اعتکاف اشتغال دارد و این غله و بارها را برای شما فرستاد . چون مقدس از اعتکاف مراجعت فرمود، زوجه‏اش به او خبر داد که این طعام را که با اعرابی [برای‏] ما فرستادی بسیار طعام نیکویی بود . پس، مقدس اردبیلی خدای را حمد نمود» .

بخشش عمامه

«طریقه او در مأکول و مشروب این بوده که در هر وقت آنچه از ممر حلال برای او به هم می‏رسیده، آن را صرف می‏نموده و می‏فرموده که از جمع بین احادیث و روایات مختلفه چنین مفهوم و مستفاد می‏گردد که، اگر حق تعالی وسعت داده باشد، باید که آدمی ذخیره ننماید و صرف نماید و اگر تنگی رو دهد باید که آدمی نیز قناعت نماید . لهذا، گاهی شیعیان از روی اخلاص لباسهای نفیسه برای او به هدیه می‏آورده‏اند، قبول می‏فرمود و رد نمی‏کرده و آنها را صرف می‏نموده . و مکرر روی می‏داده که مندیل تمام زر بسیار نفیس را که برای او به هدیه آورده بودند بر سر می‏بسته و از خانه بیرون آمده و به زیارت آن حضرت می‏رفته و در راه مؤمنی برمی‏خورده که عمامه نداشت، مندیل را به دو نیم می‏کرده و نصف آن را به آن مؤمن و نصف دیگر را خود بر سر می‏بسته . پس، به مؤمن دیگر برمی‏خورده و باز چنین می‏کرده تا چون به خانه عود می‏کرده، قلیلی از آن مندیل بر سر او باقی بوده است» .

«از سخاوت مقدس اردبیلی چیزی است که سید جزایری در انوار نعمانیه نوشته است که مقدس اردبیلی طریقه‏اش آن بود که عمامه بزرگی بر سر می‏گذاشت و چون از خانه بیرون آمدی، دو ذرع کمتر یا بیشتر از آن عمامه پاره کردی و به فقرا و برهنگان دادی، به نحوی که تا منزل مراجعت کردی عمامه او یکسر یا بیشتر تمام می‏شدی» .

«گویند که عادت مولانا بر آن بود که می‏پوشید از جامه هر چه از حلال باشد؛ خواه پرقیمت باشد یا ارزان . و هر گاه کسی به آن بزرگوار جامه نفیسی هدیه می‏کرد، قبول می‏فرمود و می‏پوشید و مکرر اتفاق می‏افتاد که عمامه گران‏بها به ایشان تقدیم کرده بودند که معادل بوده با زر خالص . چون به زیارت مشرف می‏شده، هر سائلی که چیزی از ایشان می‏طلبید قطعه‏ای از آن را پاره می‏کرد و به او می‏داده تا آنکه باقی می‏مانده بر سر ایشان مقدار ذراعی که به خانه مراجعت می‏نموده» .