ولادت منجی عالم بشریت حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

ولادت منجی عالم بشریت حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنه تقسیم فراوانی‌ها
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی‌سر و سامانی‌ها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها!
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها…
سایه امن کسای تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

قیصر امین پور

طلوع مى کند آن آفتاب پنهانى
زسمت مشرق جغرافیاى عریانى
دوباره پلک دلم مى پرد، نشانه چیست؟
شنیده ام که مى آید کسى به مهمانى
کسى که سبزتر است از هزار بار بها
ر کسى، شگفت کسى، آن چنان که مى دانى
تو از حوالى اقلیم هر کجاآباد بیا
که مى رود شهر ما رو به ویرانى
در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
که روشن است در این کوچه هاى ظلمانى
کنار نام تو لنگر گرفت کشتى عشق
بیا که نام تو آرامشى است توفانى